آقای الف

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آمار
جستجو
موضوعات

سیب‌زمینی نباشیم


علیرضا الف ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹۹۳ بازدید

رئیس من آدم مذبذبی است. به اصلاح خودمانی بخواهم بگویم، انگار از خودش هیچ اختیاری ندارد. منتظر است دیگران به او بگویند چکار کند و چکار نکند. نه اینکه تازه مدیر شده باشدها. نه. یک سال و نیم از حضرت آدم کوچکتر است ولی توان مدیریتی؟ در حد زیر صفر. واقعاً‌ به اینجایم رسیده با او کار کنم. (با دست دهان خود را نشان می‌دهد). دوست دارم یک بار رک و پوست‌کنده بگویم مرد حسابی این چه منش و رفتاری‌است که داری؟ آدم باش. البته ظاهرش این قدر خوب و موجه است که اول آشنایی همه را عاشق خودش می‌کند. از همان عاشقیت‌ها که یک دل نه صد دل عاشق کسی می‌شوی. ولی واقعاً‌ بعد از یک مدت حالت به هم می‌خورد از او. از دروغگویی‌ها و خوش‌خدمتی‌هایش برای مافوق‌هایش. کافی است مافوقش چیزی از او بخواهد. شده ساعت دو نصف شب زنگ می‌زند که فلان‌کس فلان چیز را خواسته. بلافاصله، زود، تند، سریع آماده‌اش کن. اصلاً برایش معنا ندارد که ساعت کاری چه زمانی است و ساعت غیرکاری چه زمانی است. روز تعطیل چه روزی است و روز کاری کدام است. احساس می‌کند رئیس کل زندگی من است. به مفهوم واقعی کلمه سیب‌زمینی است. 

این شخص علاقه شدیدی دارد به قهرمان بودن. پهلوان بودن. هر کاری که هیچ‌کس نمی‌خواهد انجام بدهد و از زیر بار انجامش شانه خالی می‌کند، او با کمال میل و رضایت به عهده می‌گیرد. چرا؟ چون می‌خواهد همه جا او را به عنوان یک قهرمان و پهلوان و نامبروان بشناسند. از نظر من این اوج حقارت است. اوج بدبختی است. 

حالا فکر کن برای کسب مدال قهرمانی بخواهد از زیردستانش که ما باشیم مایه بگذارد. این دیگر حقارت نیست، بی‌شرفی است. 

۰ ۰
بهم برخورد!
:)))))
شما سروری
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی